پسر جوان به دلیل فشار های روانی بعد از اقدام به قتل اشتباهی شاگرد چاپخانه در جنت آباد، در نهایت به پلیس مراجعه کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث هامپوئیل، گزارشات نشان میدهد که تحقیقات درباره این جرم آغاز شد، زمانی که یک حادثه تیراندازی در منطقه جنتآباد به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ و مرکز اورژانس پزشکی ۱۱۵ اعلام شد. امدادگران به محل حادثه رسیده و جوان ۲۵ سالهای را که از ضربات گلوله در شکم و پای خود آسیب دیده بود، به بیمارستان منتقل کردند.
جزئیات قتل اشتباهی شاگرد چاپخانه در جنت آباد
جزئیات قتل اشتباهی شاگرد چاپخانه در جنت آباد به این صورت است: تحقیقات میدانی نشان میدهد که پسر جوان همراه صاحبکارش در محل حادثه حضور داشت و در جریان این تیراندازی زخمی شد.
صاحبکار شاگرد چاپخانه که شاهد ماجرا بود، در تحقیقات به ماموران گفت: “چاپخانه دارم. مدتی قبل با پسری به نام آرش برای خرید ارز دیجیتال آشنا شدم و با او مراوده مالی داشتم، اما اخیرا به اختلاف خورده بودیم و او طلبم را نمیداد. زمان حادثه با شاگردم که موتور دارد و پیک موتوری چاپخانه هم هست به محل قرار با آرش آمدم که درگیری پیش آمد و ناگهان آرش شروع به تیراندازی کرد و گلولهها به شاگردم خورد.”
هویت ضارب شناسایی شد
با شناسایی هویت ضارب، کارآگاهان پلیس به خانه این فرد رفتند، اما او پیش از رسیدن ماموران فرار کرده بود. در ادامه، تحقیقات ادامه یافت و مشخص شد که متهم به سوی مرزهای غربی فرار کرده و قصد خروج از کشور را دارد.
بنابراین، این موضوع به پلیس مرزبانی اطلاع داده شد و تیمی از ماموران پلیس پایتخت همچنان به تحقیقات خود درباره مقصد احتمالی متهم فراری متمرکز شدند.
مرگ شاگرد چاپخانه بعد از یک ماه
در این حالت، پسر مجروح پس از بهبود نسبی از بیمارستان مرخص شد، اما پس از یک ماه جان خود را از دست داد و موضوع مرگش به بازپرس امیرحسین علیمردان اعلام شد و بازپرس شعبه دهم دادسرای امور جنایی تهران دستور شناسایی متهم به قتل را صادر کرد. در نهایت، متهم تحت تعقیب که از ترسش در مسافرخانهها اقامت داشت، خود را معرفی کرد.
این متهم، که ۱۹ سال دارد، اظهار کرد: “من با مردی که مالک چاپخانه بود در زمینه ارز دیجیتال سرمایهگذاری کردم و بدهی به او داشتم. او مرتباً پول خود را میخواست و فشار روحی زیادی به من وارد میکرد. به حدی که دو بار تلاش کردم خودکشی کنم، اما نجات یافتم. چند هفته پیش یک اسلحه خریدم زیرا تهدید شده بودم که برای خانوادهام بلا به وقوع خواهد پیوست. روز حادثه هم این اسلحه را همراه داشتم و در میان مشاجره آن را بیرون کشیدم و دو بار شلیک کردم.
هرگز فکر نمیکردم که شاگردی که مدیونم بود، جان خود را از دست بدهد. در بیمارستان، یک گلوله را از بدن پسر زخمی بیرون نکردند و این باعث مرگ او شد. بعد از اینکه متوجه شدم، به اردبیل رفتم تا از آنجا به آذربایجان بروم، اما در مرز با اتهام جاسوسی دستگیر شدم و یک ماه در آذربایجان بازداشت شدم. وقتی متوجه شدند که جاسوس نبودم و تنها قصد خلاف قانون رفتن به آنجا را داشتم، مرا رها کردند. بعد به تهران آمدم و در مسافرخانهها و هتلها مخفی شدم، اما در نهایت به ارتکاب جرم اعتراف کردم تا از عذاب وجدان رهایی یابم.”
نظرات کاربران