پایگاه خبری هامپوئیل
0

مصرف‌گرایی مدرن: میراث انقلاب صنعتی

مصرف‌گرایی مدرن: میراث انقلاب صنعتی
بازدید 16

پیش از انقلاب صنعتی، نیازهای انسان‌ها و جوامع مبنای تولید کالاها بودند. اما با ظهور تکنولوژی صنعتی و به‌ویژه نظام سرمایه‌داری، تولید انبوه به یک واقعیت جدید تبدیل شد.

مصطفی شاکری گرکانی: «مصرف‌گرایی» پدیده‌ای اجتماعی و اقتصادی است که در عصر مدرن شکل گرفته و مردم را به مصرف روزافزون کالاها و خدمات تشویق می‌کند. با انقلاب صنعتی، به ویژه در قرن بیستم، تولید انبوه موجب افزایش عرضه کالاها فراتر از تقاضای مصرف‌کنندگان شد. در نتیجه، تولیدکنندگان به دنبال مدیریت بازار و افزایش فروش، راهکارهایی ارائه کردند تا الگوی مصرف مشتریان تغییر کند و آن‌ها به خرید بیشتر از نیاز واقعی خود ترغیب شوند. این روند مصرف‌گرایی در سال‌های اخیر به طور چشمگیری افزایش یافته و می‌توان آن را به عنوان یک نوع بیماری عصر مدرن توصیف کرد.

این پدیده آسیب‌های متعددی را به همراه دارد که شامل آسیب‌های فردی و اجتماعی می‌شود. منتقدان بر این باورند که هرچند مصرف‌گرایی می‌تواند محرکی برای رشد اقتصادی باشد، اما در عین حال مصرف بی‌رویه را ترویج می‌کند که پیامدهای منفی قابل توجهی بر محیط‌زیست دارد. این پیامدها شامل بهره‌برداری بی‌رویه از منابع طبیعی، تولید مقادیر زیادی زباله ناشی از کالاهای یکبار مصرف، و تغییرات اقلیمی بزرگ و گسترده است.

علاوه بر این، برخی پژوهش‌ها و نقدها بر تأثیرات جامعه‌شناختی مصرف‌گرایی تمرکز کرده و به مسائلی چون تقویت ساختارهای طبقاتی و ایجاد نابرابری‌های اجتماعی پرداخته‌اند. همچنین، بخشی از آسیب‌های ناشی از مصرف‌گرایی به هویت فردی و زیست اخلاقی انسان مرتبط می‌شود.

به همین منظور، برای درک بهتر مفهوم و اثرات مصرف‌گرایی، گفتگویی با حسین احمدی‌منش، جامعه‌شناس و مدرس دانشگاه، انجام داده‌ایم که در ادامه بخش اول آن را ارائه می‌دهیم.

مصرف‌گرایی مدرن: حدود و تعریف آن و عوامل مؤثر در گسترش این پدیده

مفهوم مصرف‌گرایی یک پدیده چند بعدی است که می‌توان آن را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داد و در تعریف آن به یکی از وجوه متعدد آن تأکید کرد. به عنوان مثال، می‌توان مصرف‌گرایی را از منظر اقتصاد، روان‌شناسی، اخلاق و جامعه‌شناسی مطالعه کرد. هر یک از این رویکردها ویژگی‌ها و دلالت‌های خاص خود را دارد. به عنوان مثال، اگر مصرف‌گرایی را از جنبه فردی، روان‌شناختی و اخلاقی تحلیل کنیم، به بررسی آن در سطح فردی پرداخته‌ایم و به سؤالات مربوطه پاسخ داده‌ایم. اما اگر بخواهیم آن را از منظر ساختاری، جامعه‌شناختی و تاریخی مورد بررسی قرار دهیم، در تلاش هستیم تا به فهم عمیق‌تری از مسئله در سطح کلان‌تری دست یابیم.

نکته مهمی که باید به آن اشاره کنم این است که در بسیاری از موارد، رویکرد روان‌شناختی و فردگرایانه غالب می‌شود و مسائل کلان اجتماعی به مسائل فردی و روان‌شناختی تقلیل می‌یابد. این مسئله می‌تواند به عنوان غلبه فردگرایی روش‌شناختی توصیف شود.

با این توضیحات، در این گفتگو قصد دارم به بررسی مسئله مصرف‌گرایی از منظر ساختاری و جامعه‌شناختی بپردازم. اگر بخواهیم به دو عامل اساسی که در پیدایش مصرف‌گرایی تأثیرگذار بوده‌اند اشاره کنیم، باید به دو مقوله درهم‌تنیده اشاره کنیم: نخست، انقلاب صنعتی و ظهور تکنولوژی‌های جدید که به روند صنعتی‌شدن منجر شد و دوم، روحیه و نظام سرمایه‌داری. این دو پدیده را آنتونی گیدنز به عنوان دو بعد اساسی مدرنیسم می‌داند.

انقلاب صنعتی و تغییرات کلیدی در جهان مدرن

انقلاب صنعتی باعث تغییرات اساسی و بنیادینی در روند تولید کالاها شد. پیش از این دوره، تولید کالا بر اساس نیازهای انسان‌ها و جوامع تنظیم می‌شد و تولیدکنندگان حجم تولید خود را با توجه به تقاضای بازار تعیین می‌کردند. اما با ظهور تکنولوژی صنعتی و به‌ویژه نظام سرمایه‌داری، مسئله تولید انبوه به وجود آمد.

تکنولوژی جدید و شیوه‌های صنعتی به تولید سریع کالاها منجر شدند و این فرآیند انبوهی از محصولات را ایجاد کرد که ممکن است لزوماً نیازی از سوی مصرف‌کنندگان را برآورده نکنند. این وضعیت به یکی از چالش‌های بنیادین نظام سرمایه‌داری صنعتی تبدیل شده و به بحران مازاد تولید معروف است؛ بدین معنا که این نظام همواره با مازاد تولیدی مواجه است که در بازار مصرف‌کنندگان برای آن تقاضا وجود ندارد. از این رو، تولیدکنندگان باید به هر طریقی کالاهای انبوه تولید شده را به فروش برسانند.

یک مثال مشهور در این زمینه کارخانه خودروسازی هنری فورد است که با راه‌اندازی خط تولید، یک مدل خودرو را به‌صورت انبوه تولید می‌کرد و عملاً همه مصرف‌کنندگان همان یک مدل را خریداری می‌کردند. اما پس از مدتی، بازار از این مدل خودرو اشباع می‌شد و تولیدات جدید کارخانه بر روی دست تولیدکنندگان باقی می‌ماند. این نقطه، زمانی است که تولیدکنندگان و نظام سرمایه‌داری صنعتی به فکر راه‌حلی برای فروش تولیدات اضافی خود می‌افتند.مصرف‌گرایی مدرن: میراث انقلاب صنعتی

نقش تنوع در پیشرفت صنعت و رفتار مصرف‌کنندگان

یکی از کلیدی‌ترین سازوکارهای نظام سرمایه‌داری صنعتی برای افزایش فروش و سود، تنوع در محصولات است. به عنوان مثال، در گذشته کارخانه فورد تنها مدل T را تولید می‌کرد که خودرویی با کیفیت و کارآمد بود. اما اکنون این کارخانه به تولید مدل‌های متنوع‌تری روی آورده که نه تنها کیفیت بالایی دارند، بلکه از نظر زیبایی‌شناختی نیز جذاب هستند و به اصطلاح «شیک» به حساب می‌آیند. این تنوع در تولیدات مصرف‌کنندگان را به سمت افزایش و تنوع در مصرف هدایت می‌کند و بدین ترتیب، مشکل مازاد تولید و حداکثرسازی سود تا حدی مرتفع می‌شود. این تغییرات به روندی معروف به «پسافوردیسم» معروف است، جایی که نظام سرمایه‌داری صنعتی از تولید انبوه کالاهای مشابه به سمت انعطاف‌پذیری و تنوع در تولید حرکت می‌کند.

همزمان با این تغییرات، اهمیت تبلیغات تجاری نیز افزایش می‌یابد. با ظهور و گسترش رسانه‌هایی مانند تلویزیون، تبلیغات به ابزاری اساسی در ترغیب مردم به مصرف بیشتر و متنوع‌تر تبدیل می‌شود. به‌ویژه، یکی از وظایف اصلی تبلیغات ایجاد «میل» در مخاطبان است. به این معنا که پیش از مواجهه با تبلیغات، افراد زندگی عادی و بدون احساس کمبود را تجربه می‌کنند، اما پس از دیدن تبلیغات، احساس می‌کنند در زندگی خود نقصی وجود دارد که باید با خرید یک کالا آن را پر کنند. در این راستا، رسانه‌ها و تبلیغات به جهت‌گیری سلیقه و ترجیحات زیبایی‌شناختی انسان‌ها کمک می‌کنند و بدین ترتیب، پدیده مد و مدگرایی در انتخاب و مصرف کالاها اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند.

بررسی تفاوت‌های اساسی بین نیاز و میل در رفتار انسانی

برای پاسخ به این سوال، لازم است به تفاوت دو مفهوم «نیاز» و «میل» اشاره کنم. بحث درباره «نیاز» انسان موضوعی پیچیده و گسترده است که نیاز به بررسی‌های بیشتری دارد. اما به طور مختصر می‌توان گفت که «میل» به‌عنوان نتیجه‌ای از مشاهده یا تبلیغات در انسان شکل می‌گیرد. به عبارت دیگر، هدف اصلی و کارکرد کلیدی تبلیغات، ایجاد میل و افزایش تقاضا در افراد است.

در چنین شرایطی، «مصرف» دیگر فقط یک عمل معیشتی و اقتصادی نیست که نیازهای اولیه انسان را برطرف کند تا او به حیات خود ادامه دهد. بلکه «معنای مصرف» اهمیت ویژه‌ای پیدا کرده است. در این فضا، کالاها و مصرف آنها به نشانه‌ها و نمادهایی تبدیل می‌شوند که معانی خاصی را در بر دارند. هویت و شخصیت افراد بیشتر بر اساس مصرف آنها و این نشانه‌ها تعریف می‌شود. به‌عنوان مثال، پیر بوردیو به این نکته اشاره می‌کند که مارک‌های لباس از پشت یقه به لب آستین منتقل می‌شوند تا دیده شوند و دیگران متوجه شوند فرد چه برندی را مصرف کرده است. این کار به تعریف و ارتقای هویت فرد کمک می‌کند.

با این توضیحات، می‌توان گفت که برای تعریف مفهوم مصرف‌گرایی، دست‌کم سه مؤلفه را باید در نظر گرفت: نخست، تنوع‌طلبی و زیاده‌روی در مصرف یا به عبارتی، مصرف انبوه؛ دوم، شکل‌گیری مصرف بر اساس میل به جای نیاز؛ و سوم، اهمیت یافتن معنای مصرف و کارکردهای فرهنگی و هویتی آن.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مشاهده بیشتر