این مشهور است که در زمان بحرانهای بزرگ مانند جنگ، آنچه مهم است نه پیروزی یا شکستهای اولیه، بلکه نتیجه نهایی نبرد است.
در سالهای ابتدایی جنگ جهانی دوم، بسیاری از سیاستمداران آن زمان از تغییر نقشه اروپا به نفع نظامهای فاشیستی نازیستی حرف میزدند. اما در نهایت، شوروی کمونیستی و آمریکا کاپیتالیستی به عنوان فاتحان بزرگ جنگ جهانی دوم شناخته شدند. اکنون، با تشدید رقابت ژئواستراتژیک بین آمریکا، چین و روسیه، شکافهای ژئوپلیتیکی در نقاط مختلف جهان بیش از پیش آماده فعال شدن هستند. دولت بایدن قصد داشت با عادیسازی میان ریاض و تلآویو، کریدور “هند خاورمیانه اروپا” را وارد فاز اجرایی کند، اما عملیات طوفان الاقصی همه چیز را تغییر داد. عملیات گردانهای نظامی حماس در عمق سرزمینهای اشغالی سبب توقف روند ادغام اسرائیل در خاورمیانه عربی و شکل گیری بلوک واحد اما متزلزل در برابر چین، روسیه و ایران شد. حال با گذشت بیش از شش ماه از تجاوز همهجانبه اسرائیل به غزه و آغاز شمارش معکوس برای حمله زمینی رژیم به جنوب لبنان، وضعیت امنیتی در دریای سرخ به نظر میرسد که تلآویو در معرض خطرناکی قرار گرفته است. کشتار وسیع غیرنظامیان و وضعیت فجیع انسانی در غزه سبب شده است تا بیش از ۹۰ درصد افکار عمومی جهان مخالف عادیسازی روابط با اسرائیل باشند.
پیش از هفتم اکتبر، عربستان به دنبال تأمین منافع ملی خود در روند مذاکرات صلح بود، اما امروزه به دلیل فشار افکار عمومی، تشکیل دولت فلسطین یا دریافت تضمین معتبر در این زمینه را شرط عادیسازی قرار داده است. در شرایط کنونی، بسیاری از اندیشکدههای غربی باور دارند که جنگ غزه آزمونی بزرگ برای پیمان ابراهیم و آینده عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای محافظهکار سنی است. با توجه به این نکات، تلآویو با سه سناریو در تنظیم روابط با کشورهای منطقه و تثبیت جایگاه خود در خاورمیانه مواجه است. در روند نگارش این سناریوها، فرض بر توقف کامل جنگ تا پیش از فرا رسیدن ماه جولای است.
در سناریو اول، کشورهای عرب منطقه به دلیل تعداد بالا شهدا و تخریب گسترده غزه، تصمیم خواهند گرفت که در کوتاه مدت به سمت گزینه عادیسازی روابط با اسرائیل حرکت نکنند. در این فرضیه، حکام منطقه تحت تأثیر افکار عمومی، تا فعلاً گزینه “تطبیع” را کنار گذاشته و منتظر شرایط سیاسی امنیتی لازم همچون تغییر کابینه در اسرائیل میمانند.
در سناریو دوم، مذاکرات صلح میان تلآویو و ریاض با میانجیگری واشنگتن ادامه پیدا خواهد کرد. در این حالت، کشورهای منطقه با اولویت برای منافع ملی و روابط راهبردی با واشنگتن، به سمت معامله بزرگ با اسرائیل حرکت میکنند. اگر تیم سیاست خارجی آمریکا موفق شود تا یخ روابط ریاض-تلآویو را آب کند، جایگاه اسرائیل در منطقه تثبیت شده و موازنه قدرت در منطقه تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.
در سناریو سوم، وضعیت “نه صلح نه جنگ” در روابط میان کشورهای خاورمیانه و اسرائیل حاکم خواهد بود.
اعضای پیمان ابراهیم تصمیم گرفتهاند وضعیت “تعلیق” را کنار بگذارند و به سمت اجرایی کردن توافقات با تلآویو حرکت کنند. در عوض، کشورهایی که هنوز به سمت عادیسازی یا آشکارسازی روابط با اسرائیل حرکت نکردهاند، ممکن است در کوتاه مدت روابط پنهانی و غیررسمی را در دستور کار قرار دهند.
به بیان دیگر، تداوم وضع موجود، هسته مرکزی سومین احتمال در خصوص وضعیت اسرائیل در فردای “جنگ غزه” است.
فراتر از سناریوهای فوق، باید توجه داشت که مغایر دهههای ۶۰ و ۷۰ قرن بیستم، انتظار اقدامات رادیکال مانند قطع روابط یا تحریم اقتصادی رژیم را نداریم. واقعیت آن است که دولتهای عربی با عبور از ایدئولوژیهای ناسیونالیستی، سوسیالیستی و اسلامی دیگر مسئله فلسطین را در راس اولویتهای خود قرار نداده و صرفاً به دنبال تأمین منافع ملیشان هستند.
در آخر باید گفت که اسرائیل پس از طوفان الاقصی وارد دوران متفاوتی خواهد شد. این تغییر لزوماً به معنای تضعیف صهیونیستها در منطقه نیست. اگر اسرائیل بتواند اهداف سه گانه در غزه را محقق کند یا با حمله زمینی به جنوب لبنان به سمت ایجاد بازدارندگی در برابر حزب الله حمله کند، آنگاه باید آماده نغییر موازنه به نفع تلآویو باشیم. ایران و اعضای محور مقاومت باید سیاستی خردمندانه در قبال جنگ غزه اتخاذ کنند و همچنین باید به گونهای فرآیند جنگ و صلح را دنبال نمایند که در نهایت منجر به تعادل اسرائیل در نظم سیاسی امنیتی آتی خاورمیانه شود.
نظرات کاربران