“نیاز متقابل” بهترین عبارت برای توصیف ارتباطات بین دهلینو و اعضای شورای همکاری خلیج فارس است. هندیها به دنبال دسترسی به بازارهای خاورمیانه، اروپا و آفریقا، جذب سرمایهگذاری خارجی مستقیم و همچنین تأمین پایدار انرژی هستند؛ بنابراین توسعه روابط راهبردی با اعضای شورای همکاری خلیج فارس را در دستور کار خود قرار دادهاند. از سوی دیگر، کشورهای عربی منطقه نیز به دنبال متنوع سازی شرکای راهبردی و دستیابی به فناوریهای کلیدی هستند، از این رو تعمیق روابط با دهلینو برای آنها اهمیت دارد. براساس این اطلاعات، ما قصد داریم بررسی سفر مودی به امارات عربی متحده و قطر را به انجام برسانیم.
در سالهای اخیر، امارات با تمرکز بر راهبرد “چند قطب گرایی”، توجه خود را به توسعه روابط راهبردی با دهلینو جلب کرده است. حضور فزاینده نیروی کار هندی در امارات، امنیت انرژی، سرمایهگذاری نهادهای اقتصادی-مالی امارات در هند، ایجاد کریدور امنیت غذایی I2U2، شرکت در کریدور “هند-خاورمیانه-اورپا” و نیز مشارکت در جنگ غزه، باعث افزایش وابستگی این دو بازیگر امنیتی-اقتصادی به یکدیگر در منطقه ایندوپاسیفیک شده است. از سوی دیگر، قطر نیز به دنبال جلوگیری از عقبماندگی در بازار پرسود هند، سرمایهگذاری و صادرات LNG به دهلینو را در دستور کار خود قرار داده است. به نظر میرسد که هندیها همچنین به منظور متنوع کردن شرکای خود در منطقه و همچنین گسترش جامعه هندیهای مقیم در قطر، به دنبال توسعه روابط راهبردی با خاندان آل الثانی هستند.
حدود شانزده سال پیش، در جریان کنفرانس مشارکت عرب و هند، طرفین به توافق برای افزایش سطح مبادلات تجاری و تقویت همکاریهای راهبردی دست یافتند. برای هند، منطقه خلیج فارس به عنوان یک مکان برای تامین پایدار انرژی و همچنین به عنوان مسیری برای انتقال کالاهای هندی به سمت اروپا و آفریقا اهمیت دارد. به گزارش “هندوبیزنس آنلاین”، علاوه بر روسیه، عراق، عربستان سعودی، امارات عربی متحده، کویت، عمان و قطر نیز به عنوان تامینکنندگان انرژی برای هند شناخته میشوند. بنادر کشورهای عربی به عنوان یکی از مهمترین لنگرگاههای کشتیهای هندی برای انتقال کالا به بازارهای خاورمیانه، اروپا و آفریقا محسوب میشوند. از سوی دیگر، هند به عنوان بزرگترین قدرت در منطقه شبهقاره، دارای پتانسیلهای بینظیری از جمله نیروی کار ماهر و نیمهماهر با هزینه کم، زمینهای وسیع و حاصلخیز، صنعت تقریباً توسعهیافته و توان نظامی پیشرفته است. این پتانسیلهای بالقوه، امکان ایجاد شراکتهای جدید و متحد راهبردی برای کشورهای عرب حوزه خلیج فارس را در مقابل سایر بلوکهای منطقهای مانند ایران، اسرائیل و ترکیه فراهم میکند.
اخیراً، همپوشانی منافع و همسویت در سیاستهای راهبردی کشورهای حوزه خلیج فارس با هند، به عنوان مهمترین عامل توسعه روابط این دو بلوک منطقهای مطرح شده است. در گذشتهی دو دهه، با شکست “تک قطبی” و ظهور قدرتهای جدید در نقاط مختلف جهان، هند و بیشتر اعضای شورای همکاری خلیج فارس، با پیگیری سیاستهای “موازنه مثبت” و “چند قطب گرایی”، به دنبال تأمین حداکثری منافع ملی خود هستند. حضور هند، امارات و عربستان سعودی در سازمان بریکس و همچنین همکاری این دو کشور در قالب “گروه 20″، به عنوان نمونههایی از این روابط راهبردی رونق جدیدی در نظام بینالملل نشان میدهد. به همین تناسب، با ایجاد کریدور “آیمک” و برنامههای هند برای دستیابی به مدیترانه شرقی از طریق کشورهای حوزه خلیج فارس، روابط دوجانبه دهلینو با این منطقه رشد چشمگیری پیدا کرده است. این مسیر توسعه، موجب شده تا روابط راهبردی اعضای شورای همکاری خلیج فارس با سایر قدرتهای جهانی مانند چین، اتحادیه اروپا، ژاپن، کره جنوبی و ترکیه را متاثر نکند.
گروهی دیگر اما، با اعتقاد به این موضوع که هر چند نظم کنونی نظام بینالملل در وضعیت سیال است و دولتها سعی میکنند تا شرکای خارجی خود را متنوعتر کنند، با اشاره به رقابت ژئواستراتژیک بین ایالات متحده آمریکا و چین، هند و شورای همکاری خلیج فارس، اظهار میکنند که در طی مدت طولانی، حامی واشنگتن برای این دو بلوک خواهد بود و در صحنه قدرتهای حافظ نظم موجود، نقش اساسی را ایفا خواهند کرد. برخی فراتر از این مسأله رفته و با اشاره به برنامهریزی آمریکا برای مهار چین توسط هند، این امکان را مطرح میکنند که با استفاده از پتانسیلهای ژئوپلیتیکی، جمعیتی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی هند، غربیها قادر به ایجاد اتحاد راهبردی با دهلینو خواهند بود تا از طریق ایجاد تعادل قدرت در منطقهی اقیانوس آرام و اقیانوس هند، اقدامات چین را مهار کنند. طرفداران این دیدگاه، با اشاره به حضور شرکتها و سرمایهگذاران هندی در سواحل اقیانوسی عمان، سعی در تأیید این نظریه دارند. با این حال، با توجه به شرایط واقعی روابط خارجی، به نظر میرسد که دیدگاه نخستین با واقعیتهای میدانی، مطابقت بیشتری دارد.
نظرات کاربران