پایگاه خبری هامپوئیل
0

انتقال آب از دریای خزر به دریای ارومیه: چالش‌ها و امیدها

بازدید 32

مسئله انتقال آب از خزر به ارومیه، به عنوان راهی برای احیای نواحی خشک‌شده ایران، امری که با وجود امیدها به نظر می‌رسد، در عمل به یک واقعیت سخت قابل تحقق تبدیل نمی‌شود. حتی اگر این ایده در دل‌ها به عنوان بارقه‌ای از امید باشد، اجرای این پروژه با چالش‌ها و مخاطرات زیادی همراه است.

بعضی نمایندگان حتی به انتقال آب از خلیج فارس به دریای ارومیه اشاره کرده‌اند. اما لازم است تا این پروژه‌ها، به عنوان راهکارهای علمی و عملی، با دقت و شفافیت بسیار بالا مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرند. نه تنها باید ابعاد فنی و مهندسی آن‌ها مورد توجه قرار گیرد، بلکه ابعاد زیست‌محیطی، اقتصادی و اجتماعی نیز با دقت بررسی شوند تا این پروژه‌ها نه تنها به اهداف محیط‌زیستی دست یابند بلکه در خدمت منافع ملی نیز باشند.

در هر حال، تصمیم‌گیری درباره انتقال آب نیازمند درنظر گرفتن همه جوانب بوده و با مشارکت گسترده گروه های متخصص و کارشناس قابل اجرا خواهد بود، تا اطمینان حاصل شود که این اقدام به درستی اجرا شده و مشکلات زیست‌محیطی و اجتماعی به حداقل ممکن کاهش یابد.

به گزارش خبرنگار سرویس سیاست و اقتصاد پایگاه خبری تحلیلی «آناج»، پروژه انتقال آب خزر به عنوان تنها راه عملی نجات دریاچه از خطر نابودی، در شرایطی مطرح می شود که قبلاً در سال ۱۳۹۳، این راهکار توسط ستاد احیای دریاچه ارومیه مورد بررسی قرار گرفته است. در آن زمان، با وجود حمایت رئیس‌جمهور از اجرای پروژه، با انجام مطالعات گسترده مربوط و اظهار آثار مخرب انتقال آب، پیگیری این راهکار با مخالفت شدید دبیر وقت ستاد روبرو گردید و از مجموع راهکارهای ۲۷ گانهٔ مصوب ستاد حذف شد.

از منظر کلی، اجرای این پروژه به دلیل دربر داشتن هزینه‌های بالا، کیفیت آب قابل انتقال و گذر از بخش‌های دست نخورده در مناطق حفاظت‌شده، منجر به خسارات گسترده اجتماعی و زیست‌محیطی می‌شود و می‌توان آن را به عنوان یک طرح در حد تخیل دانست.

با توجه به شور بودن آب دریاچه، امکان ایجاد کانال یا حفر تونل وجود ندارد و انتقال آب با احداث خط لوله صورت می‌گیرد. این خط لوله با طول ۳۶۰ کیلومتر و عرض متوسط حریم ۱۵۰ متر، سالانه بیش از ۳ میلیارد مترمکعب آب را از منطقه نزدیک به شهر آستارا و با گذر از جنگل‌های خزری در ارتفاعات البرز در استان گیلان، راهی  استان اردبیل می‌کند. سپس از طریق جنگل‌ها و مراتع این منطقه، وارد آذربایجان شرقی شده و به دریاچه ارومیه می‌رسد.

مسیر خط لوله دارای ارتفاع متفاوت است که این نکته نیز قابل توجه است. دریای خزر در ارتفاع ۲۶ متر پایین‌تر از سطح دریاهای آزاد و دریاچه ارومیه در تراز یک هزار و ۲۷۰ متری قرار دارد. وجود رشته کوه‌های البرز در وسط مسیر و ارتفاعات بین استان‌های اردبیل و آذربایجان شرقی، اجرای این خط لوله را با در نظر گرفتن تلفات، نیازمند پمپاژ آب تا ارتفاع دو هزار و ۵۰۰ متر می کند.

برای پمپ آب به این ارتفاع، نیاز به احداث چند ایستگاه پمپاژ، فشارشکن و مخازن ذخیره در طول مسیر است. این ایستگاه‌ها برای تأمین برق به نیروگاه با ظرفیت سالانه پنج هزار و ۵۰۰ مگاوات برق نیاز دارند. با در نظر گرفتن این اعداد، مشخص می‌شود که میزان کسری برق کشور در تابستان به حداقل ۱۰ هزار مگاوات رسیده است؛ به عبارت دیگر، این پروژه قادر است معادل ۵۵ درصد از کسری برق کشور را تحت پوشش قرار دهد.

این ارقام نجومی تنها یک بخش کوچک از اعداد شگفت انگیزی است که در این گزارش ذکر  شده است. وزن فولاد مورد نیاز برای لوله‌ی انتقال، که حدوداً یک چهارم تولیدات فولاد کشور در سال ۱۴۰۱ را تشکیل می‌دهد، حدوداً ۵.۴ میلیون تن است. برای اجرای چنین پروژه‌ای، جاده‌های دسترسی، خط لوله انتقال گاز به نیروگاه، خطوط فشار قوی انتقال نیرو، پست‌های برقی و سازه‌های تقاطعی با جاده‌ها و رودخانه‌ها و… از الزامات ضروری هستند.

براساس تخمین های زده شده، هزینه سرمایه‌گذاری در این پروژه حداقل ۱۴.۸ میلیارد دلار در سال ۱۳۹۳ بوده است. با این حال، این مبلغ تمام هزینه لازم برای اجرای این پروژه نیست. فراهم کردن مبلغ گزافی برای مالکیت نزدیک به شش هزار هکتار از بهترین و مرغوب‌ترین اراضی جنگلی و مراتع کشور نیز به این رقم افزوده می‌شود. همچنین، هزینه برق مصرفی سالانه ۴.۸ میلیارد دلار و هزینه‌های مربوط به استهلاک، تعمیر و نگهداری، و دستمزد پرسنل که به ترتیب ۵۰۰ میلیون دلار در سال تخمین زده شده‌اند، نیز وجود دارند. تامین این ارقام در شرایط فعلی کشور بسیار دشوار بنظر می رسد.

بودجه لازم تنها مشکل اجرای این پروژه نیست. حتی با تأمین مالی به موقع و بدون هیچ مشکلی، مطالعات پروژه حداقل دو سال زمان می‌برد و ساخت خط انتقال آب نیز ۱۰ تا ۴۰ سال به طول می‌انجامد. با در نظر گرفتن این بازه زمانی به نظر می‌رسد که با توجه به وضعیت فوق‌بحرانی دریاچه ارومیه، اجرای این طرح عملاً غیرممکن بوده و تمثیل واقعی” نوش دارو بعد از مرگ سهراب ” است. این موضوع باید به‌صورت جدی مدنظر گرفته شود، به‌ویژه با توجه به پیش‌بینی‌های کاهش تراز سطح آب دریای خزر ناشی از تغییرات اقلیم.

اگرچه دریافت مجوز محیط‌ زیست برای پروژه‌های انتقال آب همیشه با انتقادات فعالان محیط‌زیست کشور همراه بوده و این پروژه نیز از این مورد مستثنی نخواهد بود. واکنش‌های دیگر کشورهای حاشیهٔ دریای خزر، به ویژه با توجه به پروتکل‌های کنوانسیون “چارچوب حفاظت از محیط‌زیست دریای خزر (کنوانسیون تهران ۲۰۰۶)”، که ارزیابی اثرات محیط‌زیستی اجرای طرح‌های بزرگ انتقال آب از دریای خزر (بیش از ۱۰۰ میلیون مترمکعب در سال) را به‌صورت فراملی در نقشه کار خود دارند، به نظر می‌رسد انفعال آنها کمتر خواهد بود.

تخریب گسترده‌ی پوشش جنگلی ارزشمند کشور و مراتع بکر نواحی شمالی و شمال‌غربی، انتقال گونه‌های مهاجم، آلودگی‌های نفتی و شیمیایی از خزر به ارومیه، عبور خط انتقال از گسل‌های متعدد و احتمال شکستگی خط لوله، نشت آب شور و تبعات ناشی از آن برای محدوده‌های مجاور و مسائل اجتماعی، تنها بخشی از آسیب‌های این طرح هستند.

در مورد شور بودن آب هر دو دریاچه، اولیه ممکن است به نظر برسد که این ویژگی می‌تواند یک مزیت باشد. اما آزمایش‌ها نشان می‌دهد که تفاوت عناصر شیمیایی در آب خزر و ارومیه باعث ایجاد رسوبات سولفاته، ته‌نشینی در بستر دریاچه ارومیه و کاهش عمر آن تا ۵۰ سال خواهد شد. این اقدام همچنین باعث افت کیفیت نمک دریاچه می‌شود و ارزش اقتصادی آن را کاهش می‌دهد.

ضمن اینکه این آسیب‌ها نیازمند بررسی دقیق‌تر هستند، بیش از ۵۰ نماینده مجلس استان‌های آذربایجان‌شرقی، غربی و کردستان در نامه‌ای به رئیس‌جمهور و دفتر رهبری، خواستار بررسی و مساعدت برای ورود دوباره به این راهکار و انتقال آب از وان به ارومیه شده‌اند.

البته مناسب است که پیوست‌های مطالعاتی این طرح، به علاوه‌ی اینکه در مجامع نخبگانی مورد بررسی قرار می‌گیرد، برای عموم نیز با استفاده از تیترهای رنگارنگ و جلوه دار ارائه شود تا از طریق آن، شائبه‌های احتمالی در ابتدا و بعد از اعلام انتقال آب از عمان به مشهد و زاهدان کاهش یابد.

هرچند خود این خبر یک پرتو امید برای احیای نگین آبی خشک شده ایران را در دل‌ها به وجود آورده است، اما همانطور که ذکر شد، تحقق این پروژه آسان نمی‌باشد. با این وجود، نمایندگان حتی بحث انتقال آب از خلیج فارس به ارومیه را نیز مطرح کردند.

علی علیزاده، نمایندهٔ مراغه و عضو هیئت تحقیق و تفحص مجلس، در تاریخ ۹ مرداد از ستاد احیای دریاچه ارومیه اظهار کرد که اجرای طرح‌های انتقال آب تنها به عنوان تنها امید برای احیای دریاچه ارومیه است و با بیان اینکه “با برنامه‌های تخیلی، امید به احیای دریاچه ارومیه وجود ندارد، مگر اینکه با طرح‌های انتقال آب از حوزه‌های دریای خزر و خلیج فارس بتوان این دریاچه را سیراب کرد.” این موضوع را مطرح نمود.

ذاکر، نمایندهٔ مردم ارومیه، در تاریخ ۲۱ مرداد، انتقال آب از دریای خزر به دریاچه ارومیه را بر اساس نظر کارشناسان، به‌عنوان تنها راهکار برای احیای دریاچه تلقی کرده و اظهار کرده بود که «انتقال آب از دریای خزر باید به‌صورت جدی پیگیری شود. دریای خزر شور است و دریاچه ارومیه هم شور است… انتقال آب از دریای خزر قبلاً در قرارگاه خاتم مورد مطالعه قرار گرفته است.» وی افزود: «من از سپاه شنیدم که دریاچه خزر مورد مطالعه قرار گرفته و می‌توان به اجرای عملیاتی این طرح پرداخت و مسائل منابع طبیعی و حقوقی دریای خزر حل شود. این امکان وجود دارد که به بخش خصوصی داده شود و یا به قرارگاه‌ امتیاز بدهند، و در نتیجه، مشکلات آیندهٔ کشور را رفع کنند و از سوی دیگر، به بهبود وضعیت دریاچه نیز کمک کنند.»

حتی چند روز پیش، سیدمحمدرضا میرتاج‌الدینی، نماینده مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی، در گفتگو با یکی از پایگاه‌های خبری محلی، با مطرح کردن این ایده، اقرار کرده است: «نامه‌ای با مضمون انتقال آب از خلیج فارس به دریاچه ارومیه و همچنین انتقال پساب تصفیه شده از تبریز، ارومیه، مراغه و شهرهای دیگر به این دریاچه، توسط بنده با مشورت متخصصان تدوین شده و با امضای نمایندگان منطقه شمال‌غرب کشور در مجلس، به دولت ارائه خواهد شد.»

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مشاهده بیشتر