نمایش اقتباسی از مدهآ نویسنده اوریپید با کارگردانی خانم ندا شیخزاده و با بازی ایشان و خانم سمیه حسینپاشایی و آقایان حامد جودی و سینا نجفی در اسفندماه 1402 در سالن صوفی مراغه بر روی صحنه رفت.
این اثر که توسط کارگردان اقتباسی نامیده شده اما به نظر می رسد خیلی از یک اثر اقتباسی فاصله دارد. در اقتباس یک اثر، هم محتوا و هم فرم اثر میتواند توسط اقتباس کننده مورد تغییر قرار گیرد. ابتداییترین بخش مربوط به محتوا در اقتباس، بیان قابل فهم و روشن روایت است. تراژدیهای یونانی و سایر آثار کلاسیک جنبهی روایی قوی دارند بنابراین حفظ انسجام روایی در اقتباسهای این آثار از اولویتهای یک کارگردان است. اقتباس کننده بایست دقت لازم را داشته باشد اگر تغییری در تعداد شخصیتها و اپیزودها میدهد این امر به بهای قربانی شدن جنبه روایی اثر، گنگ و مبهم شدن آن نشود. در اثر اصلی تعداد شخصیت های نمایش مدهآ نه نفر میباشند که در اجرای خانم شیخزاده به چهار شخصیت تقلیل یافته است. بنابراین پنج شخصیت که بخشی از اطلاعات روایی و انتقال حالت روحی و عاطفی نمایش را انتقال میدادند از اجرا حذف شدند. چهار شخصیت باقیمانده در اجرا هم نتوانستند شکاف اطلاعاتی و روایی حاصل از حذف این شخصیتها را جبران کنند. بعلاوه در کنار حذف شخصیتها، اپیزودهای موجود در اثر اصلی در رابطه با این چهار شخصیت باقیمانده هم در اقتباس خانم شیخزاده محدود شدند؛ در اثر اصلی جیسون در سه صحنه با مدهآ رویارو میشود ( بعد از ملاقات مدهآ با کرئون، بعد از ملاقات با اجیوس و بعد از قتل فرزندان) که هر کدام از این رویاروییها بار روایی منحصر به خود را دارند و به تداوم منطقی داستان کمک میکنند. در رویارویی اول مدهآ جیسون را مواخذه و او را مقصر میداند و نقش حملهگر و جیسون نقش دفاعی دارد. در رویارویی دوم مدهآ فریبکار ظاهر میشود که بعد از اطمینان از کمک اجیوس به خودش، جیسون را به نوعی فریب میدهد در رویارویی سوم مدهآی قوی و جبار را شاهد هستیم. این سه رویارویی که قوس شخصیتی مدهآ ترسیم میشود در نسخهی اقتباسی خانم شیخزاده حذف شدند. در کار خانم شیخزاده فقط یک صحنه ملاقات بین مدهآ و جیسون، بلافاصله بعد از ملاقات با کرئون، اتفاق میافتد. محدود کردن این سه صحنه رویارویی به یک صحنه کوتاه، نه تنها سیر منطقی روایت را منقطع میکند بلکه تماشاگر را از تغییر در حالت روحی مدهآ و جیسون را که در صحنه رویارویی اولی، دومی دفاعی و حمایتی و در صحنه آخری سوگواری است محروم میکند. متاسفانه خانم شیخزاده اکسودس یا بخش پایانی تراژدی را تنها به صدای خارج از صحنه جیسون که فقط با یک کلمه “مدهآ” را فریاد میکشد تقلیل مییابد. در واقع سر تراژدی را قطع میکند و اجازه نمیدهد تراژدی یک پدر به نمایش درآید و تراژدی همچنان ناقص بماند:
جیسون: آه، فرزندان عزیزم
مدهآ: آنان برای مادرشان عزیز بودند نه برای تو
جیسون: به همین دلیل آنها را کشتی؟
مدهآ: آری تا قلب تو را جریحهدار کنم
جیسون: آه، من! چقدر دوست دارم لبهای شیرنشان را ببوسم
مدهآ: اکنون با آنان سخن میگویی. اکنون دوستشان داری. اما پیش از این، آنها را ترک کرده بودی و کنارشان گذاشته بودی
جیسون: به خاطر خوشنودی خدایان، بگذار پوست لطیفشان را لمس کنم.
مدهآ: چنین چیزی رخ نخواهد داد. کلماتت بر هوای خالی پرتاب میشوند.
یکی دیگر از حذفیات مهم در کار خانم شیخزاده حذف کردن اپیزودهایی است که فرزندان مدهآ و جیسون با والدینشان در کنش هستند. در این کار بجای صحنه های کنشهای کودکان با والدینشان که میتواند جنبهی تراژیک اثر را افزایش و جنبه روایی را قویتر کند از دو ماسک استفاده شده است که نه تنها جنبه روایی اجرا را گنگ میکند بلکه انتقال عاطفی را هم کاهش میدهد. در کل اجرا کنندکان تمام تلاش خود را کردند که به اثر اصلی زخم روایی بزنند و کاتارسیس اثر را کاهش دهند. البته اثر اقتباسی میتواند تعداد شخصیتها و اپیزودها را کاهش دهد اما به شرطی که روایت را اخته، گنگ و کاتارسیس را از بین نبرند. در حالیکه بنابهدلایلی روایت مثله شده و انتقال روایی و عاطفی ناقص مانده است حداقل این انتظار میرفت که بازیگران با میمکهای صورت، تقابلهای کنشی، حرکات بدنی متناسب با صحنه، بخشی از عدم انتقال عاطفی نمایش را جبران کنند که متاسفانه استفاده بیمورد از ماسک این امید را هم از دست داد تا همچنان ارتباط نمایشنامه با تماشاگران بریده باقی بماند.
از نظر فرم هم، نه وفاداری فرمی با منبع اثر حفظ شده (فرم کلاسیک یونانی، استفاده از همسرایان و استاسیمون) و نه نوآوری دیگری صورت گرفته است. برای مثال کارگردان میتوانست در این کار از فرم واقعگرایی اجتماعی امروزی (مثل اقتباس کری کراکلن) و یا سورئالی و غیره استفاده کند. در کار خانم شیخزاده متاسفانه محتوا ناقص مانده و فرمی شکل نگرفته است.
در کل، میزانسن نه تنها ضعفهای روایت را جبران نکرده بلکه به ناقص شدن آن هم کمک کرده است. استفاده بی مورد از ماسکها، قهر بازیگرها با هم، اصرار به نشنیدن یکدیگر، جاگیری نامناسب بازیگرها نسبت به نور، عدم تناسب نوع موسیقی با صحنه (موسیقی در حالی که مدهآ جیسون را برای دادن هدیه به عروس تازهاش فریب میدهد موسیقی حالت حزنانگیزی پیدا میکند که دلسوزی را نسبت به مدهآ افزایش که خلاف روح صحنه و نمایش است و این برمیگردد به عدم توجه کارگردان نسبت به درک شخصیت مدهآ)، همسطح قرار دادن عاطفی مرگ عروس با قتل فرزندان (در صحنه آخر) و غیره. در دنیای فعلی که با یک کلیک کردن میتوان نسخههای متفاوتی از مدهآ را از برادوی تا تئاتر شهر تهران دید جسارت کارگردان در تنزل و ناقص کردن این اثر شاید میتواند بزرگترین خلاقیت ایشان باشد. متاسفانه شتابزدگی و عجله در اجرا باعث شد مدهآ به مقصد نرسد.
آقای دکتر عیسی سلیمانی استاد ادبیات تطبیقی ضمن تبریک برای انتخاب یک اثر فاخر به جنبه ضعف روایی اثر اشاره میکند و مینویسد”نمایشنامه، متأسفانه، آن طور که باید خوب پخته نشده به اجرا در نیامده بود؛ مفاهیم و موضوعات ناقص مانده بودند. اگر کسی از اساطیر و دانش ملزوم آن آگاهی لازم را نمیداشت، آن لذت لازم، آن کاتارسیس لازم، نصیبش نمیشد و ما میدانیم که به قول ارسطو، کاتارسیس یکی از اساس تراژدی است. بادا که در کارهای آتیشان موفقتر از این کارشان باشند”.
آقای رسول پاک کارگردان و بازیگر تئاتر نقد خود را از محتوای پوستر شروع میکند که نقدی بجایی است؛ “اگر اثر اقتباسی است بایست در پوستر نام اقتباسکننده هم قید میشد” انگار کسی از پذیرفتن مسئولیت اقتباس این اثر سرباز زده است. البته ایشان جنبه اقتباسی اثر را زیر سوال میبرد و آن را تقطیع اثر بجای اقتباس میداند و معتقد است عجله غیرقابل توجیهی در اجرای اثر باعث آسیب رساندن به یک اثر فاخر شده است. چنانکه هر تماشاگری که از داستان مدهآ مطلع نباشد بدون دریافت درک درستی از داستان از سالن خارج میشود. این کارگردان تئاتر معتقد است سطح بازیها در سطح یک اثر فاخر نبود (بجز بازی سینا نجفی) میزانسن کاملا یکنواخت و خستهکننده است و اگر بجای اجرا، نمایشخوانی میشد شاید نتیجهی بهتری میداد. در مورد موسیقی اجرا هم بیان میکنند اگر قرار است موسیقی زندهای اجرا شود درست نیست بخشی زنده و بخشی پلیبک انجام شود و اگر قرار است نورپردازی به سبکی خاص انجام شود بایست تدوام آن را در طول اجرا ببینیم و بازیگران اصلی را بدون دلیل در سایه قرار ندهیم. استفاده از ماسکها را بیجا میدانند و معتقد هستند که در این اثر ما نیاز داشتیم تا حالت صورت بازیگران بخصوص مدهآ را بیشتر ببینیم تا از تحولات روحی آنها خبر دار شویم. صحنه آخر که خانم شیخزاده بعد از قتل فرزندان خود بطور نمادین و طولانی خنجر به هوا می زنند را غلوشده و بجا نمیدانند. این کارگردان سختگیر در نهایت بیان میکنند اگر ما توانایی معنوی و مادی اجرای یک اثر فاخر را نداریم نبایست به سراغش بریم چون باعث از چشم افتادن و دلسردی تماشاگران نسبت به آثار فاخر میشود.
آقای ساجد پیر فیلمنامهنویس و بازیگر در مورد این اجرا مینویسد “در اجرای مدهآ با کارگردانی خانم شیخزاده، به نظر میرسید برداشتی ناقص از متن کامل نمایشنامهی اصلی بود، چرا که کشمکش به آن صورت که بایستی صورت میگرفت دیده نمیشد. بازیها خوب بودند، اما ریتم پایین و قدم های آهستهی ورود بازیگرها به سن، مقداری حوصله ی تماشاگر را سر میبرد. نگاه نکردن بازیگرها به همدیگر هنگام ادای دیالوگ نیز این طور به نظر میرسید که هر کدام از آنها صرفا موظف هستند که دیالوگهایشان را بگویند و بروند. انتخاب موسیقی و آهنگ سازی خوب بود اما ایکاش نوازندهی ویولنسل آقای جاوید رحمانی که بسیار هم کاربلد بودند، در روی سن قرار نمیگرفتند، چرا که علنا نصف صحنه خالی از بازی بود و این کاستی به چشم میآمد و از طرفی بعضی وقت ها صدای موسیقی بر دیالوگ ها غالب میشد”
خانم دکتر ارفع کارشناس ادبیات فارسی در مورد سطح بازی بازیگران ابراز رضایت میکند و مینویسد “در این نمایش بازیگران به خوبی از پس ایفای نقش برآمدهاند و به درستی فراز و فرود نقش را به نمایش گذاشتهاند و توانستند نقش را از آن خود کنند…بیان و بدن خوب، جذابیت حضور بازیگران در صحنه، رعایت قواعد ابتدایی و غیرنمایشی بودن، به اصطلاح رایج مصنوعی نبودن بازی بازیگران بسیار قابل توجه است” ایشان در حالی که دکور و طراحی صحنه را ضعیف ارزیابی میکنند اما با توجه به امکانات موجود آن را قابل قبول و قابل تحسین میدانند. خانم دکتر ارفع معتقد هستند که موسیقی در این اجرا کاملا بجا بوده و نقش خود را در فراز و فرود نمایش ایفا کرده است در نهایت ضمن تشکر از عوامل نمایش می نویسند “به طور کلی تماشاگر از تماشای این نمایش لذت میبرد. اما نمیتوان منکر شد که این اجرایی شتابزده را به ذهن متبادر میکند”
آقای حجت مقدم کارگردان و بازیگر تئاتر مقاله باارزش و مفصلی را در مورد نقد این اجرا نوشتند. که به نظر نکات آموزنده زیادی دارد که تصمیم گرفته شد بطور جداگانهای نشر یابد.
خانم فریبا قاسم زاده بهنامی کارگردان و طراح صحنه مینویسد “علاقمندی شخصی من نقش زن در تاریخ تراژدی است با اینکه نمایشنامه مدهآ را خوانده بودم و چند اجرا دیده بودم از روز اول این اجرا در مراغه خیلی مشتاق بودم کار خانم شیخزاده را ببینیم اما وقتی تماشا کردم شاهد تصویر ناقصی از شخصیت پیچیدهی مدهآ بودم. متأسفانه در این اجرا پیچیدگی روحی یک زن حس نشد و رابطه عاطفی او با فرزندانش که جنبه مهم این تراژدی بود نادیده گرفت شد. البته انتخاب مدهآ توسط کارگردان و زحمت عوامل این اجرا تحسین برانگیز است اما بایست دقت بیشتری در اجرای آثار فاخر میکردند” در مورد دکور این اجرا بیان میکنند “هیچ نشانه بصری از یونان باستان در دکوراسیون صحنه دیده نمیشود و لباسها هیچ تناسبی هم از نظر تاریخی و هم از نظر طبقات اجتماعی با هم ندارند حداقل کارگردان میتوانست دو بار تغییر دکور بدهد تا فضا به روایت کمک کند. حالت ثابت و خشک ماسکها ناخواسته به بازی بازیگرها انتقال پیدا کرده و بازی آنها را خشک و بیتحرک کرده است. بهتر بود ماسکها را همسرایان (که البته در این اجرا نبودند و یا شخصیتهایی که اکت و یا دیالوگ کمتری داشتند استفاده میکردند)” در نهایت ایشان امیدوارند کارهای خوبی از این گروه در آینده ببینند.
در آخر، این نقد است که ضعفها و نکات قوت اثر هنری را نشان میدهد و به هنرمند کمک میکند تا اثر خود را ترفیع دهد. امیدوارم این نقدها که با حسن نیت انجام یافته بتواند باعث جان گرفتن فرهنگ نقد هنری در مراغه بشود. متاسفانه در شهرهای کوچک فرهنگ نقد هنری به خاطر دوستی نزدیک هنرمندان و ملاحظات کاری انجام نمیشود و این در کل آسیبی به بدنه هنری وارد میکند. امیدوارم تمامی دوستان در حوزهای مختلف هنری مانند هنرهای تجسمی و عکاسی آثار یکدیگر را نقد کنند (مخصوصا در هنگام برگزاری گالریها) تا باعث رشد آن رشته هنری و آموزش عمومی شوند. از تمام دوستانی که کمک کردند این نقد صورت بگیرد کمال قدرانی میکنم.
مهدی آذری
اسفند 1402
نظرات کاربران