چند روز پیش گفته شد که در دیدار پزشکیان با اصحاب رسانه، برخی از سخنرانان به ضعف تیم رسانهای دولت اشاره کردهاند. فارغ از اینکه ساختارهای درونی دولت چهاردهم هنوز به طور کامل شکل نگرفته، تقریباً در تمامی دولتها، بخش زیادی از کاستیها و ناکارآمدیها به تیم رسانهای نسبت داده میشود. این اتهام معمولاً از همان ابتدا بر دوش این تیم گذاشته میشود و مورد انتقاد وسیع کنشگران درون و بیرون دولت قرار میگیرد.
رسانههای دولتی
اما آیا واقعاً تیمی به نام «تیم رسانهای دولت» به شکل منسجم وجود دارد؟ ساختار آن چگونه است و چه افرادی نقشهای کلیدی در آن دارند؟ اگر چنین تیمی وجود دارد، چرا پیام دولت به مردم نمیرسد؟ یا چرا باوجود تلاشها و هزینههای زیاد، ناکارآمدی در اطلاعرسانی دولتی مشهود است؟ آیا مشکل در نحوه ارائه خدمات است یا در روش اطلاعرسانی؟ و مهمتر از همه، چه راهکاری میتواند این فاصله ارتباطی میان دولت و ملت را پر کند؟ در ادامه به برخی از این نکات اشاره خواهم کرد.
اول- اینکه در قضاوتهای عمومی، معمولاً تمامی اقدامات رسانهای و عمومی بخشهای مختلف دولت به عملکرد «تیم رسانهای» یا «تیم اطلاعرسانی» نسبت داده میشود. اغلب این عنوان را معادل معاون اطلاعرسانی دفتر رئیسجمهور میدانند. اما واقعیت این است که فعالیتهای رسانهای دولت محدود به معاونت ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رئیسجمهور نیست. حوزه سخنگویی دولت، دبیرخانه شورای اطلاعرسانی دولت، روابط عمومی دستگاههای اجرایی، رسانههای وابسته به دولت و… نیز در این زمینه دخیل هستند، اما این ساختار متکثر هنوز به یک عملکرد منسجم دست نیافته است.
دو- از متن پیشین میتوان برداشت کرد که برخلاف تصور رایج، نه رئیس شورای اطلاعرسانی دولت و نه معاون ارتباطات دفتر رئیسجمهور بهطور ساختاری فرمانده تیم رسانهای دولت نیستند. اگرچه رئیس شورای اطلاعرسانی بهدلیل انتصاب دبیر شورا و ارتباط با روابط عمومی دستگاههای اجرایی از طریق دبیرخانه، میتواند مسئولیت بخش مهمی از اطلاعرسانی دولت را بهعهده بگیرد، اما واقعیت این است که سایر اجزای مهم رسانهای دولت که پیشتر به آنها اشاره شد، از نظر ساختاری و بوروکراتیک تحت نظر رئیس شورا عمل نمیکنند. به همین دلیل، امکان فرماندهی واحد در ساختار کنونی وجود ندارد.
سه- ناهماهنگی بین ارکان اصلی رسانهای دولت، همواره دغدغه دولتها و شبکههای حامی آنها بوده است. همانطور که اشاره شد، علاوه بر سخنگوی دولت، معاون ارتباطات دفتر رئیسجمهور و دبیر شورای اطلاعرسانی دولت، رؤسای جمهور معمولاً مشاوران رسانهای، مطبوعاتی یا فرهنگی نیز دارند که در تصمیمگیریهای مرتبط با اطلاعرسانی نقش دارند.
همچنین بهطور عرفی، در ساختار ریاستجمهوری، برخی افراد دیگر مانند رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک – که بهتازگی با انتصاب محمدجواد ظریف به معاونت راهبردی رئیسجمهور ارتقا یافته – یا معاون سیاسی دفتر رئیسجمهور نیز در حوزه رسانه تأثیرگذارند و در تصمیمگیریها نقش دارند. علاوه بر اینها، باید رؤسای خبرگزاریها و روزنامههای وابسته یا منتسب به دولت همچون ایرنا، ایسنا، برنا، ایران، شهروند و… را نیز اضافه کرد. هرکدام از این نهادها، که گاه بهدلیل ارتباط مستقیم با بالاترین سطح دولت، رویه خود را دنبال میکنند و به همین دلیل اغلب صدای هماهنگ و مؤثری از این ارکستر بزرگ شنیده نمیشود.
چهار- با توجه به توضیحات بالا، بهوضوح مشخص است که تصور اینکه دستگاههای رسانهای دولت تحت راهبردها و دستورالعملهای مدون فعالیت میکنند، از اساس نادرست است. برخی فکر میکنند این ساختار در شرایط خاص میتواند بهسرعت برای دفاع یا حمله آرایش بگیرد و شبکهای از حامیان وفادار در رسانهها، منتظر دستورات فرمانده رسانهای دولت هستند تا جریانسازی کنند یا از انتقادات جلوگیری کنند.
اما در واقعیت، وضعیت کاملاً متفاوت است. در ساختار رسانهای دولت، اگرچه ممکن است تفاهمات شفاهی یا جلسات هماهنگی برگزار شود، اما از نظر ساختاری، هیچیک از بازیگران زیر نظر دیگری عمل نمیکنند و هرکدام مستقیماً به بخشی از دولت وابستهاند و منافع آن بخش را در فعالیتهای رسانهای خود دنبال میکنند. در چنین شرایطی، انتظار عملکرد منسجم و یکپارچه از این تیم بیاساس است و انتقاداتی که به موجودیت نامشخصی به نام تیم رسانهای دولت مطرح میشود، بینتیجه خواهد بود.
پنج- با وجود تمام این موارد، انتقادات به عملکرد تیم رسانهای دولت، لزوماً واقعبینانه یا منصفانه نیست. نخست اینکه در ساختار مدیریتی کشور، اهمیت کنشگری رسانهای اغلب اغراقشده است؛ بهگونهای که بازنمایی رسانهای در بسیاری موارد از خود تصمیمات و سیاستها مهمتر تلقی میشود. اصطلاح «پیوست رسانهای» که به یکی از واژههای رایج در بین مدیران تبدیل شده، نمونهای از این اغراق است. برخی تصور میکنند همه کاستیها و مشکلات در سیاستگذاری و حکمرانی با رسانه قابل حل است.
عدهای هم بر این باورند که حتی در مواردی که مستقیماً با زندگی مردم در ارتباط است، میتوان با کمک رسانه یا پیوست رسانهای، مردم را قانع کرد یا دیدگاه منفی آنها را تغییر داد. یکی از دلایل انتظارات بیشازحد و گاهی غیرمنطقی از تیمهای رسانهای دولتها، همین تصور اشتباه است. در این دیدگاه، عملکرد حکمرانان و سیاستگذاران بینقص تلقی میشود و هرگونه قضاوت منفی مردم نسبت به سیاستها و تصمیمات، به ضعف رسانهای نسبت داده میشود.
شش- مسئله بعدی به منبع انتقادات از عملکرد رسانهای دولت مربوط میشود؛ همه انتقادات لزوماً واقعبینانه، کارشناسی یا دلسوزانه نیستند. بسیاری از این انتقادات از سوی اصحاب رسانه مطرح میشود. بخشی از این انتقادات بهطور کارشناسی انجام میشود، اما بخشی دیگر به دلیل انگیزههای رقابتی است و تنها با هدف انتقاد از مدیران رسانهای دولت بیان میشود، چرا که منتقدان معتقدند خود در چنین موقعیتی عملکرد بهتری از خود نشان میدادند. دستهای دیگر از انتقادات نیز از سوی برخی مدیران دولتی بهمنظور پوشش دادن به ناکارآمدیهای خود مطرح میشود.
این انتقادات بهعنوان مکانیسم دفاعی از سوی افرادی در درون دولت که عملکردشان مورد نقد قرار گرفته، صورت میگیرد و به این مضمون است که عملکرد آنها قابل دفاع است اما بخش رسانهای دولت در بازنمایی آن به مردم موفق نبوده است. این نوع انتقادات، بهویژه از سوی وزرا و مدیران ارشد دولتی که در مواجهه با رئیسجمهور قرار دارند، بهویژه زمانی که در معرض مطالبه و نقد او هستند، بیان میشود و به تدریج موجب بدگمانی رئیسجمهور نسبت به مدیران رسانهای دولت میشود.
هفت- فاصله میان عملکرد دولت و بازنمایی رسانهای آن، لزوماً غیرواقعی نیست. دولت به هر حال دامنه وسیعی از فعالیتها دارد، اما امکانات رسانهای برای انعکاس این حجم از اقدامات محدود است. صداوسیما و سایر رسانهها نیز اولویتها و خطمشی خاص خود را در انعکاس اخبار و رویدادها دارند که معمولاً با دیدگاه دولت تطابق ندارد. به همین دلیل، معمولاً میان آنچه در میدان عمل انجام میشود و آنچه در رسانهها بازنمایی میشود، فاصلهای وجود دارد. این فاصله عمدتاً برای کسانی که در مرکز امور هستند و تا حدی در جریان اقدامات و رویدادها قرار دارند، بیشتر به چشم میآید. به همین دلیل، آنها همیشه از بازنمایی رسانهای فعالیتهای دولت شکایت دارند و آن را ناکافی میدانند.
در نهایت، باید توجه داشت که ساختار رسانهای دولت در ایران با چالشهای متعددی روبرو است. نبود فرماندهی واحد، تکثر مراکز تصمیمگیری، و ناهماهنگی میان اجزای مختلف، عملکرد منسجم این ساختار را دشوار میسازد. انتقادات به این ساختار گاهی غیرمنصفانه و ناشی از درک نادرست از محدودیتهای موجود یا انگیزههای سیاسی است.
با این حال، نمیتوان ضرورت بهبود عملکرد رسانهای دولت را نادیده گرفت. راهحل این مشکل، نه در اغراق در اهمیت کنشگری رسانهای یا انتظارات غیرواقعی، بلکه در ایجاد ساختاری منسجمتر، هماهنگتر و کارآمدتر است که بتواند ضمن حفظ تنوع و استقلال نسبی اجزا، عملکردی هماهنگتر ارائه دهد. این امر مستلزم بازنگری در ساختار فعلی، تعریف دقیقتر وظایف و اختیارات، و ایجاد مکانیسمهای مؤثر هماهنگی میان بخشهای مختلف است.
نظرات کاربران